نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 6:29 - سه شنبه 26 دی 1391
كــوچـــه
اثری ماندگار از زنده یاد فریدون مشیری
بی تو، مهتاب*شبی، باز از آن كوچه گذشتم،؛
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،؛
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،؛
شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.؛
حتما به ادامه مطلب بروید و ادامه شعر رو بخونید....پاسخ شعر هم از زبان هما میرافشار امده
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 2:54 - سه شنبه 12 دی 1391
خاطرات کودکی رو زنده کنید
تصاویر تحولات کتاب فارسی اول ابتدایی از 70 سال پیش تا الان
یعنی واقعا اگه این عکسها رو نبینی از دستت رفته ها!!!!!
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 15:47 - جمعه 24 شهريور 1391
نگاهی به تاریخچه ی خط و زبان در ایران
دوران پیش از اسلام
آغاز تاریخچه ی خط در ایران باستان که طبق کتیبه ای که در جنوب ایران کشف شده است به حدود پنج تا هفت هزار سال پیش می رسد و برای نمونه می توان از کتیبه های موجود در معبد سه هزار و پانصد ساله ی زیگورات نام برد. ولی از آن جا که مدارک ما در این باره کامل نیست، ما نیز از اشاره به زبان ها و خط های پیش از هخامنشیان خودداری نمودیم.
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 15:46 - جمعه 24 شهريور 1391
سرگذشت زبان فارسی
از آن جا که در نجد (سرزمین بلند.آ. ا. ) پهناور ایران، هر یک از تیره های ایرانی به یکی از زبان ها و گویش های ویژه ی خود سخن می گفتند، از دیرباز، وجود یک زبان فراگبر که وسیله ی تفاهم میان آنان باشد، نیازی سخت آشکار بود.
در زمان هخامنشیان، با آن که در کنار وحدت سیاسی و در زیر نفوذ آن، کم کم خودآگاهی به همبستگی ملی بیدار می گردید، ولی باز هنوز نمی توان از وجود یک زبان رسمی فراگیر سخن گفت و زبان پارسی باستان، با آن که از زمان داریوش بزرگ زبان نوشتار نیز شد، ولی نتوانست به عنوان زبان گفتار پا از قلمروی خود بیرون نهد.
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 15:44 - جمعه 24 شهريور 1391
دگرگونی های زبان فارسی
دگرگونی یکم : اوستا
دگرگونی دوم : ماد
دگرگونی سوم : فارسی قدیم
دگرگونی چهارم : پهلوی
دگرگونی پنجم : پیدایش زبان دری
دگرگونی ششم : آمیزش زبان دری با عربی
ما باید بدانیم که از نژاد یک ملت متمدنی بوده و هستیم، و یکی از آثار تمدن ما زبان ماست. متاسفم که هنوز واژه های فارسی که در کتاب ها و شعرها و در نزد صنعتگران و پیشه وران و برزگران ایران امانت مانده است، گرد نیامده و فرهنگ خوبی فراهم نیامده است. و همچنین در صرف و نحو و دیگر قاعده های این زبان شیرین و کهنسال و وسیع، کتابی که نتیجه ی کوشش های شماری از دانشمندان مسلم باشد تدوین نشده است. از این سبب می گویند که زبان فارسی از زبان های غیر مستغنی و درجه دوم حهان است، و من مدعی ام که اگر داد زبان فارسی را بدهند و همان زحمت هایی که در آرایش و گردآوری زبان عربی و فرانسه و غیره کشیده شده، درباره ی زبان فارسی کشیده شود، یکی از زبان های درجه ی یک حهان خواهد بود. این سخن بگذار تا وقت دگر. فعلن مراد آن است که قدری درباره ی تاریخ زبان فارسی، تا اندازه ای که برای خوانندگان سودمند تصور شود، گفت و گو کنیم.
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 15:39 - جمعه 24 شهريور 1391
دوره های تاریخی واژه پذیری در زبان فارسی
منشا زبانی که ما امروز آن را فارسی مینامیم، در دوره ی ساسانی، دریگ و در سده های نخستین پس از اسلام، فارسی دری نامیده میشدهاست. فارسی در دوره ی ساسانی به زبان رسمی آن دوره که ما امروز آن را پهلوی مینامیم، اطلاق میشدهاست. پهلوی در اصل، نام زبان منطقه ی پهله، یعنی خراسان فعلی، از حدود شهر مرو و نیشابور تا قومس و گرگان قدیم بوده است که پس از دادن نام پهله به منطقه ی ری، نهاوند، همدان و آذربایجان و چند شهر دیگر در این حدود، پهلوی برای نامیدن گویشهای این منطقه نیز به کار رفتهاست. درحقیقت گویشهای قدیم پهله ی اصلی، یعنی خراسان فعلی، با گویشهای پنج شهر ری و قم و اصفهان و همدان و آذربایجان، یک طیف را تشکیل میداده که در اصطلاح، آنها را گویشهای شمال غربی ایران (پهلوی اشکانی یا پارتی) مینامند، در مقابلِ گویشهای جنوب غربی (پهلوی ساسانی یا پارسیگ ) که فارسی دری دوره ی اسلامی و فارسی امروز ما دنباله ی همان است.
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 15:34 - جمعه 24 شهريور 1391
موجودهای افسانه ای در ادبیات فارسی
جن : از موجودهای خیالی و افسانه ای فرهنگ عامه و خرافات مردم خاورمیانه و ایران است.
جن واژه ای عربی و به معنی موجود پنهان و نادیدنی است و در فارسی با مفهومی نزدیک به پری از این موجود نامریی یاد می شود.
در باور عوام، جن ها فقط در شب، تاریکی، تنهایی و در محل هایی مانند گرمابه، آب انبار، پستو و ویرانه و بیابان وجود دارند. در باور عامه، جن به شکل انسان است با این تفاوت که پاهایش مانند بز سم دارد. مژه های دراز او نیز با مژه ی انسان متفاوت است و رنگ موی او بور است. هم زمان با زاده شدن هر نوزاد انسان، بین اجنه نیز نوزادی به دنیا می آید که شبیه نوزاد انسان است اما سیاه و لاغر و زشت.
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 15:33 - جمعه 24 شهريور 1391
سرگذشت واژه ی گل
گل در مرز و بوم ایران سابقه ای بس دراز دارد و اگر می بینیم که در شعر و ادب پارسی بیش تر از دیگر سرزمین ها سخن از گل می رود، برای آن است که مردم این سرزمین از دوران های کهن به گل عشق می ورزیده اند و ایران زمین مهد پرورش گل بوده است.
اگر نگاهی به کتاب "تاریخ طبیعی" اثر پلین Pline بیاندازیم، می بینیم که این کتاب چقدر بوی گل و گیاه سرزمین گل خیز ایران را می دهد. میراثی که مغرب زمین از گل و گیاه گوناگون ایران برده است، خود شایان گفتاری دیگر است.
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 15:32 - جمعه 24 شهريور 1391
جایگاه عدد "هفت" در ادب فارسی و فولکلور ایرانی
از زمان های بسیار قدیم عدد "هفت" عدد محبوب بسیاری از قوم ها، به ویژه قوم های شرقی بوده است. این عدد همواره از تقدمی خاص برخوردار بوده و نشانه ای از یك نظم كامل یا دوره كامل بوده است. برای آن اشاره به كمال روح و ماده قایل بوده اند و هر جا كه لازم بوده مجموعه ای را بدون نقص ذكر کنند، از این عدد "سحرآمیز" استفاده می كرده اند. شاید این جنبه ی ماوراء طبیعی از زمانی به عدد هفت نسبت داده شده است كه گذشتگان به وجود برخی از پدیده های طبیعی با همین شمار پی بردند. مانند هفت رنگ اصلی یا هفت سیاره كه سومریها آن ها را كشف كردند و پرستش نمودند، از آن پس بود كه توجه سایر قوم ها نیز به این عدد جلب شد و نفوذ آن را می توان در خط فكری و آثار بازمانده از این قوم ها مشاهده كرد.
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 15:31 - جمعه 24 شهريور 1391
در جست و جوی سر ّ حافظ
سرّ سودای تو در سینه بماندی پنهان اشک تردامن اگر ، فاش نکردی رازم
حافظ در میان شاعران جهان تنها شاعری است که "لسان الغیب" لقب یافته و کتابش "فال نامه" شده است. در واقع نیز در این جُنگ ِ ابیات شیوا و پرمضمون، که خود حافظ آن ها را "بیت الغزل معرفت" می نامد، چون آن گوشه و کنارها و ریزه کاری های سرنوشت روحی و درونی "انسان"، در کلی ترین معنای تاریخی اش (لااقل آن چه که تا کنون بوده) مطرح شده، که شخص متحیر می ماند، این همه از کدام سرچشمه ی راز گونه فیض یافته است و چه سان ممکن است؟!
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 15:30 - جمعه 24 شهريور 1391
فردوسی در هاله ای از افسانه ها
برخی از دانشمندان و صاحب نطران نکته سنج ایرانی و خارجی که به ویژه در ٨٠ سال گذشته به مطالعه و پژوهش درباره ی فردوسی، حماسه سرای بزرگ ایران پرداخته اند، بارها به این موضوع اشاره کرده اند که نویسندگان مقدمه ی بایسنغری و برخی از تذکره نویسان پیش از آنان، درباره ی زندگی و شخصیت فردوسی به افسانه سرایی پرداخته و داستان های دروغ و خیالی و کودکانه جعل کرده اند و سپس از راه این گونه کتاب ها، نادرست ترین تصورات درباره ی فردوسی در ذهن مردم ایران زمین راه یافته که گاه حتا برخی از پژوهشگران ایرانی و خارجی معاصر را نیز منحرف ساخته است. (١)
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 15:25 - جمعه 24 شهريور 1391
● سبب مرگ فردوسی
درباره ی مرگ فردوسی نیز در این کتاب ها به واقعه ای اشاره شده است که توجیه آن مشکل است.
نوشته اند چون فردوسی از بغداد به توس بازگشت،
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:27 - جمعه 24 شهريور 1391
آصفى هروى آصف بن نعیم الدین
زندگي نامه :
اصفى هروى ،آصف بن نعیم الدین نعمت الله بن علاءالدین على قهستانى . (853-923ق) ,شاعر. پدرش وزیر سلطان ابو سعید تیمورى بوده است و ظاهراً بنا بر سابقهاى كه به وزیران لقب آصف (وزیر حضرت سلیمان) میدادند كلمه «آصفى» را تخلص خویش قرارداده است . جد آصفى, علاءالدین على نیز در عهد امیر تیمور خدمت دیوانى میكرده است . آصفى باامیر علیشیر نوایى محشور بودو نزد شاهزاده میرزا بدیعالزمان تقرب داشت و خدمت سلطان حسین بایقرا را نیز دریافت. خواجه آصف غزل و قصیده را نیكو مىسرود و در رباعى و مثنوى نیز استادى داشت, و مثنویى نیز بر وزن «مخزن الاسرار» سروده است «دیوان» اشعار او به اهتمام هادى ارفع به طبع رسیده است هر چند در تاریخ وفات او بین 920تا 928 ق اختلاف آراء وجود دارد, ولى بنا برماده تاریخى كه در مرگ وى در «تذكره نصر آبادى» آمده است چنین بر مى آید كه 923ق صحیح تر باشد.
آثار :
آتشكده آذر (2/750-752),ایضاحالمكنون (1/483),تاریخ ادبیات در ایران(4/369-374),تاریخ نظـــــــــم ونثــر (308-309) تحفه سامى (165),تذكره روز روشن (10),تذكره نصر آبادى(471),تذكرةالشعراء(584-586حبیبالسیر (4/354) دانشنامه ایران و اسلام (1/102),الذریعه(9/8-9),روضـةالصفــا(7/290),ریحــــــــــانه (1/49-50),فرهنگ سخنوران (9), لغت نامه (ذیل/آصفى),مجالس النفائس (58-59, 231-232 )موادالتواریخ (358- 359), نام آوران فرهنگ (93-94), هفت اقلیم (2/326-327), یغما (س 17,ش ,6 ص282-284.فرهنگ اثر آفرینان
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:16 - جمعه 24 شهريور 1391
آروان آناهیتا
زندگي نامه :
در سال 1354 در بروجرد متولد شد. در ده سالگی به رامسر سفر كرد و آنجا ساكن شد. تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته ادبیات فارسی نیمهكاره رها كرده است و با كانون پرورش فكری حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و نشریات كیهان بچهها، رشد نوجوان و رشد معلم همكاری دارد.
آثار :
پسرم قدش بلند است (مجموعه داستان)، كفتر چاهی در هزار و یك شب (داستان)، سایه روشن (داستان).
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:16 - جمعه 24 شهريور 1391
آرام احمد
زندگي نامه :
آرام احمد . (1281-1377ش),مترجم و نویسنده .در تهران متولد شد . پس از پایان تحصیلات متوسطه , نخست به رشته حقوق روى آورد ولى پس از چندى آن را رها كرد وبه طب تمایل یافت , ولى این یك نیز چندان پاى بندش نكرد ودر آخرین سال آن را نیز رها كرد و به فعالیتهاى فرهنگى و ترجمه روى آورد . احمد آرام یكى از پركارترین مترجمین معاصر است كه بیش از یكصد و چهل اثر از زبانهاى انگلیسى فرانسه و عربى ترجمه كرده است . «اثبات وجود خدا» ؛ «سه حكیم مسلمان» ؛ علم و تمدن در اسلام »؛پیدایش و مرگ خورشید» ؛ «تكامل فیزیك» ؛ «تاریخ تمدن ویل دورانت»,ج اول یا «مشرق زمین,گاهواره تمدن» ؛ «تاریخ علم» «شش بال علم» ؛ «ایـرانیـان و بـربـرهـا » ؛ «هیئت». «لغتهاى قرآن» از آثار ایشان است
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:16 - جمعه 24 شهريور 1391
جلال آل احمد
زندگي نامه :
جلال آل احمد در 2 آذر 1302 در تهران به دنیا آمد. در 1323 به حزب توده پیوست و سه سال بعد در انشعابی جنجالی از آن كناره گرفت. نخستین مجموعه داستان خود به نام «دید و بازدید» را در همین دوران منتشر كرده بود. او كه تاثیری گسترده بر جریان روشنفكری دوران خود داشت، به جز نوشتن داستان به نگارش مقالات اجتماعی، پژوهشهای مردم شناسی، سفرنامهها و ترجمههای متعددی نیز پرداخت. شاید مهمترین ویژگی ادبی آل احمد نثر او بود. نثری فشرده و موجز و در عین حال عصبی و پرخاشگر، كه نمونههای خوب آن را در سفرنامههای او مثل «خسی در میقات» و یا داستان-زندگینامهی «سنگی بر گوری» میتوان دید. وی در 18 شهریور 1348 در اسالم گیلان درگذشت.
آثار :
ںاز رنجی كه می بریم ºاورازان ºپنج داستان ºتات نشین های بلوك زهرا ºجزیره خارك در یتیم خلیج فارس ºچهل طوطی ºخسی در میقات ºدر خدمت و خیانت روشنفكران ºدست های آلوده ºدید و بازدید ºزن زیادی ºسرگذشت كندوها ºسفر امریكا ºسفر به ولایت عزراییل ºسفر روس ºسه تار ºغرب زدگی ºمدیر مدرسه ºمكالمات ºنفرین زمین ºنون و القلم ºیك چاه و دو چاله
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:16 - جمعه 24 شهريور 1391
حبیب الله آیت اللهی
زندگي نامه :
حبیبالله آیتاللهی در 16 اسفند 1313 متولد شد. پدرش آیتالله حاج شیخ محمد جواد آیتاللهی و پدر بزرگش آیتالله حاج میرزا عبدالباقی آیتاللهی و مادرش دختر آیتالله حاج سید عبدالحسین لاری است. پنج ساله بود كه به مكتب رفت تحصیلات ابتدایی را در دبستان پهلوی شیراز و دوره ی متوسطه را در دبیرستان های حیات و حاج قوام آن شهر سپری كرد از كودكی به ادبیات و بهخصوص به نقاشی علاقهمند بود، از این رو برای تحصیلات دوره عالی وارد دانشكده ی هنرهای زیبا دانشگاه تهران شد و در سال 1338 با كسب مقام دانشجوی ممتاز از تحصیل فراغت یافت. آیتاللهی كه مشمول قانون اعزام دانشجویان رتبه اول به خارج از كشور بود، راهی فرانسه شد و سه سال در آتلیههای لوگو و اوژمه به كسب هنر پرداخت. سپس به مدرسه عالی هنرهای زیبای پاریس رفت در آنجا شیوه های تازه نقاشی و نیز نقاشی دیواری را فرا گرفت پس از آن به مدرسة عالی هنرهای تزئینی پاریس راه یافت و در رشته آذینگری، معماری داخلی، نقاشی دیواری جدید، پیكرهسازی و طراحی صنعتی تخصص گرفت. به موازات آن در دانشگاه سوربن به تحصیل پرداخت و در سال 1349 در رشته تاریخ هنر تحلیلی و تطبیقی به گرفتن درجه دكتری توفیق یافت. عنوان پایاننامه ی دكتری او مقایسه عناصر هنر ایرانی پیش از اسلام و پس از اسلام است. سپس به ایران بازگشت و در سمت استادیار در دانشكده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تدریس هنرهای تجسمی پرداخت. در سال 1351 در مدرسه عالی ساختمان، رشته معماری داخلی را تأسیس كرد كه اداره آن نیز با خود وی بود. در سال 1354 با گرفتن فرصت مطالعاتی بار دیگر عازم فرانسه شد و دوره ی كارشناسی ارشد زیباییشناسی و دانش هنر و دورة دكتری هنرهای تجسمی علمی و عملی را با موفقیت گذراند و در همان مدت در رشته شهرسازی نیز آموزش یافت و به گرفتن درجهای معادل دكتری در آن رشته نایل گردید. در سال 1356 شش ماه در دانشگاه سوربن به تدریس هنرهای اسلامی پرداخت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و سرپرستی گروه برنامهریزی هنر و گروه ترجمه و تألیف كتابهای هنری و نیز ریاست دانشكده هنرهای زیبا را به عهده گرفت. همچنین به عضویت شورای عالی علوم انسانی ستاد انقلاب فرهنگی برگزیده شد. آیتاللهی در سال 1362 از بیشتر سمت های خود كناره گیری كرد اما همچنان تدریس خود را در دانشگاه هایی چون تهران، الزهرا، آزاد اسلامی، شاهد، تربیت مدرس، صدا و سیما و دانشگاه هنر ادامه داده است. وی در سال 1366 نیز از ریاست دانشكده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران انصراف داد. او در سال های تصدی خود موفق شد رشته هنر دانشكده معماری و هنر یزد و نیز دانشكده هنر زاهدان را بنیاد نهد. آیتاللهی مؤسس دانشكده هنر دانشگاه شاهد و تدوینكننده برنامههای آن دانشگاه بود. او از مؤسسان موزه ی هنرهای سنتی سازمان صنایع دستی است و با موزه هنرهای معاصر در ارزیابی آثار هنری خارجی همكاری دارد.
آثار :
1ـ ابعاد ملموس اثر هنری / نشر رجا 2ـ تاریخ تحلیلی هنر ایران از آغاز سكونت آنان در فلات ایران تا جمهوری اسلامی / سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی 3ـ تاریخ هنرهای تجسمی ایران از آغاز تا كنون/ سازمان پژوهشی شریف 4ـ مبانی نظری هنرهای تجسمی /انتشارات سمت 5ـ مبانی علمی رنگ و كاربرد آن /انتشارات سمت 6 ـ نگره ی هنر انقلاب اسلامی/ نشر عروج 7 ـ شیوههای مختلف نقد هنری /انتشارات سوره مهر
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:13 - جمعه 24 شهريور 1391
آقا نجفى قوچانى سید حسن
زندگي نامه :
آقا نجفى قوچانى, سید حسن/محمد حسن, فرزند سید محمد نجفى (1295-1363ق), فقیه, حكیم , و ادیب 0 در خسرویه قوچان بدنبا آمد تحصیلات مقدماتى را در قوچان سبزوار و مشهد به پایان رسانید و در بیست سالگى به اصفهان رفت و نزد آخوند كاشانى و میرزا جهانگیر خان قشقائى حكمت فلسفه و نزد آخوند شیخ عبدالكریم گزى, و سید محمد باقر درچهاى فقه و اصول خواند سپس از اصفهان به نجف رفت و نزد آخوند محمد كاظم خراسانى, شریعت اصفهانى,محمد باقر اضطهباناتى تلمذ كرد و در سى سالگى به اجتهاد رسید و پس از بیست سال توقف در نجف به قوچان بازگشت و متجاوز از بیست و پنج سال در قوچان مقام فقاهت و رتق و فتق امور مذهبی مردم و اداره حوزه علوم دینی را بر عهده داشت . وى در قوچان در گذشت و آرامگاهش از زیارتگاه هاى قوچان است .
آثار :
«شرح دعاى صباح», «عذر بدتر از گناه»در باره مشروطیت, «سفرى كوتاه به آبادیهاى قوچان», «سیاحت غرب » كه در كیفیت عالم برزخ و سیر ارواح, «سیاحت شرق» كه مهمترین اثر آقا نجفى و شرح حال خود او از كودكى تا مقام اجتهاد «حیوة الاسلام فى احوال آیةالله الملك العلام» در شرح زندگى آخوند خراسانى؛ «شرح كفایةالاصول»
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:12 - جمعه 24 شهريور 1391
عباس آریانپور
زندگي نامه :
آریانپور ,عباس , فرزند ماشاالله خان كاشى (1285-1363ش), نویسنده و شاعر . وى پس از گذراندن تحصیلات مقدماتى و متوسطه ,به مدیریت داخلى مجله «عالم نسوان» منصوب شد . وتا سه سال دراین سمت باقى بود 0 سپس به شركت نفت وارد شد . وپس از دریافت دیپلم دوره متوسطه شعبه بازرگانى , مدتى به تدریس علوم بازرگانى در دبیرستان ادب اصفهان پرداخت . آریانپور در سال 1335ش,بـراى مـطالعـه امـور مـالیـاتى 6ماه به امریكا رفت. در سال 1336 ش به دریافت لیسانس قضائى از دانشگاه تهران نائل آمد . آریانپور در سرودن شعر به زبان فارسى انگلیسى نیز توانا بود . وى بنیانگذار مدرسه عالى ترجمه در ایران و دانشگاه مكاتبه اى زبان انگلیسى در آمریكا ست . آریانپور در آمریكا در گذشت .
آثار :
«اشتباهات خندهدار» ؛ «زمینه دانش در علوم طبیعى ؛ «ماشین زندگى»؛ «نخستین بانوى پزشك» ؛ «فرهنگ آریان پور» جیبى (یك جلدى, دو جلدى , و پنج جلدى)انگلیسى به فارسی و فارسى به انگلیسى؛ «تاریخ كلیساى شرق».
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:6 - جمعه 24 شهريور 1391
ابو اسحاق ابراهیم بن محمّد فارسی كَرْخی اصطخری
زندگي نامه :
در نیمه اوّل قرن چهارم ق ، متوفّی در 346 ق. از زندگی وی اطلاعاتی اندك در دست است. منابع قدیم، نسبت او را معمولاً اصطخری، فارسی و اصطخری كرخی نوشته اند، بنابراین می توان گفت كه او از "استخر فارس" برخاسته و احتمالاً مدتی، در محلّه كَرْخ بغداد ساكن بوده است، اصطخری به سرزمین های عرب، ایرانی و بخشی از سرزمین های هند سفركرده و تا اقیانوس اطلس پیش رفته است. در آثار خویش بر "صورالاقالیم" نوشته ی "ابوزید بلخی" ( متوفّی 322 ق ) از شاگردان مشهور "ابویوسف یعقوب كندی" ( متوفی 258 ق)، بیش از دیگر آثارجغرافیایی اعتماد كرده است. اصطخری و ابن حوقل احتمالاً در سرزمین سند، در حدود سال (340 ق) ، به عقیده دخویه، در حدود بیست سال پیش از این تاریخ، با هم دیدار داشته و از دانش و تجربه یكدیگر استفاده كرده اند. از اصطخری دو كتاب برجای مانده است. 1. كتاب الاقالیم، كه مشتمل بر حدود ممالك، نقشه اقلیم ها، شهرها، دریاها، رودها و فاصله میان شهرها به تفصیل و حاوی نوزده نقشه بزرگ است. اصطخری این كتاب را بر مبنای صورالاقالیم ابوزیدبلخی، كه برجای نمانده ، چنان كه از نام آن پیداست، آن نیز مبتنی بر نقشه ها بوده تدوین كرده است. صورالاقلیم را مولر از روی نسخه خطی مورخ (690 ق) چاپ عكسی كرده است. 2. مسالك الممالك، این نام را پیش از اصطخری، "ابو عباس جعفر بن احمد مروزی" در قرن سوم ق و "ابن خرداد به" بر كتاب خویش نهاده بودند. مسالك الممالك نیز مبتنی بر "صورالاقالیم ابوزید بلخی" است، با این تفاوت كه اصطخری به روش دیگر جغرافیانویسان و جهانگردان جهان اسلام، بر مبنای خوانده ها، مشاهدات و مسموعات خود، مطالب فراوان بدان افزوده و كتاب خویش را به صورت اثری مستقل در آورده است. سال تألیف كتاب معمولاً (340 ق) دانسته اند، اما دخویه این تاریخ را سال كتابت نسخه ی خطی می داند و معتقد است كه با این كتاب در حدود بیست سال قبل از این، یعنی میان سال های (318 – 321 ق)، در زمان حیات ابوزید بلخی تألیف شده و نسخه ی دوم مفصل كتاب ابوزید بلخی است. اگرچه نظریه ی جفرافیا نویسان جهان اسلام، مانند نظریه ی آنان درباره ی نجوم بر آراء بطلمیوس نهاده شده و ظاهراً اولین بار "كندی"، استاد ابوزید بلخی، براساس ترجمه ای ناقص از كتاب بطلمیوس این شیوه را به كار بسته و این تأثیر در سایر كتاب های جغرافیا نیز مشهود است، اصطخری اقلیم را در معنی مصطلح دیگر جغرافیانویسان به كار نبرده، بلكه، چنان كه خود در مقدّمه مسالك الممالك گفته است، اقلیم را بر قطعاتی كوچك تر اطلاق كرده و جهان اسلام را به شیوه ابوزید بلخی مجموعاً به بیست اقلیم تقسیم كرده است. وی توضیح آن ها را از دیار عرب آغاز كرده است، به حكم آن كه خانه ی خدای تعالی در آنجاست و خداوند مكّه را اُمُّ القُری خوانده است. سپس به ترتیب به ذكر و شرح این نواحی پرداخته است: دریای پارس، زمین مغرب، مصر، شام، دریای روم، دیار جزیره، عراق، خوزستان، پارس، كرمان، منصوره و سندوهند ، آذربایجان ، كوهستان ، دیلمان ، خزر ، بیابان میان پارس و خراسان ، سیستان ، خراسان ، ماوراءالنهر و این همان ترتیبی است كه در كتاب الاقالیم نیز به كاررفته است. از تطبیق كتاب الاقالیم و المسالك و الممالك چنین می توان دریافت كه اصطخری، پس از تألیف كتاب اوّل، آن را تفصیل داده و به صورت المسالك و الممالك در آورده است. وی در این كتاب بر ذكر راه ها و فاصله میان شهرها تاكید فراوان كرده و از مصنوعات و محصولات كشاورزی، آداب، رسوم، دین، زبان، اقتصاد، تجارت و دیگر مسائل مربوط به اقلیم ها و ساكنان آن ها جای جای سخن گفته و به خصوص در شرح دیار پارس به ذكر دقایق بیشتری پرداخته است. اصطخری، به جز صورالاقالیم، از سفرنامه "ابن فضلان" و از "اشكال العالم" ابوعبدالله احمدبن محمّد جیهانی نیز استفاده كرده و به تَبَع صورالاقالیم، مسالك الممالك را نیز به نقشه های جغرافیایی آراسته است. درترجمه فارسی كتاب مجموعاً بیست نقشه رنگی و دونقشه سیاه و سفید آمده است. المسالك و الممالك را دخویه در سال (1870 م)، چاپ كرده است. چاپ دیگری از آن به سال (1972 م) و چاپ دیگری با نام المسالك و الممالك، در سلسله انتشارات تُراثُنا، به تحقیق دكتر "محمّدجابرعبدالعال الحسینی"، در سال (1961 م) ، در "قاهره" منتشر شده است. ترجمه ای نیز از این كتاب به فارسی در دست است كه مترجمی ناشناخته، احتمالاً در حدود قرن های پنجم و ششم ق، آن را از عربی به فارسی برگردانده است. این ترجمه را نخستین بار ایرج افشار به سال (1340 ش) در زمره ی انتشارات بنگاه و ترجمه و نشر كتاب با نام مسالك و ممالك چاپ كرده است. علاوه براین، "حافظ ابرو" نیز ادّعا كرده كه این كتاب را به فارسی ترجمه كرده و می خواسته است مطالبی تازه بدان بیفزاید، اما ظاهراً مآخذ او از كتب جغرافیا بیشتر همین ترجمه موجود بوده است. آثار اصطخری مورد توجه جغرافی نویسان پس ازاو بوده و به جز ابن حوقل كه شیوه او را دنبال كرده، دیگران نیز از وی نام برده و از آثار وی استفاده كرده اند . قزوینی و یاقوت حموی ( كه در حدود 88 بار از اصطخری نام برده )، مقدسی، مؤلف حدودالعالم و حافظ ابرو از این جمله اند. ابن حوقل، در پایان فصل مربوط به سند، از ملاقات خود با اصطخری سخن گفته و بعضی از نقشه هایی را كه كشیده بوده است، مثل نقشه فارس، پسندیده و بعضی را، مثل نقشه ی سند ، نپسندیده بوده و نقشه های خود از آذربایجان و الجزیره را به اصطخری نشان داده و او آن ها را پسندیده بوده است . اصطخری از ابن حوقل درخواسته است كه خطا های كتاب او را اصلاح كند و وی چنین كرده است. این نشان می دهد كه اصطخری سعه صدری عالمانه داشته و از استفاده كردن از علم و تجربه دانشمندی جوان تر از خود پرهیز نداشته است. قزوینی نیز كتاب الاقالیم اصطخری را پسند دانشمندان شرح شهرها، روستاها و مسافت میان آن ها را دقیق دانسته و آن كتابی خالی از نقض شمرده است. مقدسی نسخه ای از كتاب حاوی نقشه هایی را در كتابخانه ی "صاحب بن عبّاد" منسوب به ابوزید بلخی یافته و همان را در نیشابور دیده كه نام مؤلّف نداشته و آن را منسوب به "ابن مرزبان كرخی" می دانسته اند و همان را منسوب به اصطخری نیز در بخارا دیده و انتساب آن را به او تایید كرده است، كه اصطخری را در حال تألیف آن دیده بوده اند. مقدسی این كتاب را دارای نقشه هایی درست دانسته كه در ضمن كمبودی هایی نیز داشته است.
آثار :
كتاب الاقالیم، مسالك الممالك.
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:5 - جمعه 24 شهريور 1391
اسكندربیگ منشی
زندگي نامه :
از منشیان مخصوص "شاه عباس اول" و از نژاد تركمانانی كه از اوایل دوره ی صفویان به تدریج وارد دستگاه دولت شدند و اعتبار و اهمیت خاص یافتند و در دوره های بعد، متصدی برخی مقامات حكومتی شدند. اسكندر بیگ، بنابر تصریح صاحب "فوائد الصوفیه"، در سال (968 ق) به دنیا آمد، از حوادث دوران كودكی و نوجوانی او اطلاع مهمی نداریم. خود او هم آثارش به نسبت و خاستگاه اجتماعی خود اشاره ای نمی كند. در آغاز به كسب دانش های متداول و مرسوم آن روزگار پرداخت؛ علم سیاق و ریاضیات آموخت و در این رشته تبحری به دست آورد و مدتی در دیوان به كار حسابداری و شغل ا........
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:5 - جمعه 24 شهريور 1391
ابو شكور بلخى
زندگي نامه :
ز333ق), شاعر . در اواخر عصر رودكى و اوائل عهد فردوسى مى زیست. تولد وى مقارن با روزگار سامانیان بود, ابوشكور امیر نوح بن نصر بن احمد بن سامانى را مدح مى گفت. از تألیفات او مثنوى «آفرین نامه» است كه در حدود سالهاى 333 تا 336 ق آن را فراهم آورد, ظاهراً مثنویهاى دیگرى هم داشته است. او نخستین شاعرى است كه مثنوى داستانى ساخت. ابیات و قطعات پراكندهاى كه از وى باقى است روى هم رفته به 400 بیت نمى رســـــد .
آثار :
آفرین نامه»
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:4 - جمعه 24 شهريور 1391
ابن سینا ابو على حسین
ابن سینا, ابو على حسین بن عبدالله بن سینا . (370-428/427ق),پزشك, فیلسوف, منطقى و دانشمند . مشهور به ابن سینا یا ابوعلى سینا, در مغرب زمین آویسن یا آویسنا و ملقب به حجةالحق, شیخ الرئیس, شرفالملك و امامالحكما.ابن سینا در افشنه بخارا, زادگاه مادرش, متولد شد. پدروى از دیوانیان دستگاه سامانیان بود ودر تربیت فرزندان خودسخت كوشا . پدر ابن سینا,عبدالله,شیفته تعلیمات اسماعیلیان بود.ابن سینا على رغم اشراف به نظر و عقاید این گروه,گرایشى به این فرقه نداشت در چهارده سالگى در علم بر استاد خود ابو عبدالله ناتلى پیشى گرفت چندان كه مشكلات منطق را بر استاد خود مىگشود. در شانزده سالگى جمعى از پزشكان فاضل زیر دست او كار مىكردند.ابو على با مداواى بیمارى نوحبن منصور سامانى امیر خراسان اجازه
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:3 - جمعه 24 شهريور 1391
اسدى طوسى
زندگي نامه :
اسدى طوسى, ابو نصر على بن احمد بن منصور . (و ف465ق), شاعر. در طوس متولد شد. به آذربایجان رفت و مداح ابودلف شیبانى شد. او معاصر قطران تبریزى بود. وى بعد از فردوسى بزرگترین حماسه سراى ملى ادب فارسى است. در شاعرى قوى طبع و باریك اندیش و ژرف بین بود. و در انتخاب كلمات خوش آهنگ و تركیبات مأنوس در بحر متقارب استاد بود .
از آثار وى: «گرشاسب نامه» كه شامل چهارهزار بیت به تقلید شاهنامه بین سالهاى 456تا 458 ق به فرمان امیر ابودلف, پادشاه نخجوان و وزیر او سروده شده است ؛«قصاید مناظره » چهار مناظره است تحت عنوان «مناظره آسمان و زمین», «مغ و مسلمان », «نیزه و كمان», «شب و روز». این نوع ادبى از ابتكارات وى محسوب شده. «لغت فرس» را كه قدیمیترین فرهنگ موجود زبان فارسى است و براى اردشیر دیلمسپار نجمى شاعر تألیف كرد. ازكتاب «الابنیه عن حقایق الادویه» منصور هروى نسخهاى در دست است كه به خط اسدى است .
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 12:3 - جمعه 24 شهريور 1391
ایرج میرزا جلالالممالك
زندگي نامه :
ایرج میرزا جلال الملك شاعر توانای ایران در اواخر دوره قاجاریه در سال 1251ه.ش در تبریز بدنیا آمد . پدر وی غلامحسین میرزا ملقب به صدر الشعرا(با تخلص بهجت)از شعرای معروف عصر خود بود و جدش ملك ایرج میرزا پسر فتحعلی شاه نیز اهل شعر وادب بود وبا تخلص انصاف شعر می سرود. ایرج میرزا در دامان چنین خانوادهای رشد و نمو یافت و بعد ها از نظر جوهر شعر وپایه شعری بر پدر و جد و تقریبا تمام شاهزادگان قاجار برتری یافت. وی در دوران كودكی به فراگیری زبان و ادبیات فارسی ، فرانسه و عربی پرداخت و در نزد اساتید بزرگ زمانخود محمد تقی عارف اصفهانی و میرزا نصراله بهار تحصیل كرد. ایرج شاعری را از نو جوانی آغاز كرد و امیر نظام گروسی حاكم تبریز نیز او را تشویق به شعر و شاعری نمود و به او لقب فخر الشعرا داد وی در شانزده سالگی ازدواج كرد ولیاین ازدواج زود هنگام فرجامی نداشت زیرا سه سال بعد همسر و پدرش درگذشتند .بعد ازمرگ پدر ایرج از جانب مظفر الدین میرزا ولیعهد به سرودن قصاید و اشعار مداحی و رسمی در مراسم و اعیاد موظف گردید و صدر الشعرا لقب گرفت ولی از قبول آن امتناع كرد و از شاعری دربار ولیعهد كناره گرفت. وی در جوانی مدتی منشی مخصوص پیشكار آذربایجان میرزا علی خان امینالدوله بود و با وی به تهران آمد. در سال 1314 ه.ق به همراه قوام السلطنه به اروپا رفت ودر بازگشت شغل مناسبی در دار الانشء یافت و در سال 1324 به وزارت معارف منتقل شد و دبیرخانه آن وزارت را تأسیس كرد; در طی مدت خدمت او در این وزارتخانه با ابتكارایرج میرزا وزارت معارف اداره عتیقه جات را تأسیس نمود.ایرج میرزا در سال 1337 به عنوان بازرس اداره كل مالیه خراسان روانه مشهد شد و طی مدت 5 سال اقامت خود در این استان وارد مهمترین مرحله از فعالیتهای ادبی خود شد و به ویژه قیام كلنل محمد تقیخان پسیان تأثیر زیادی بر افكار ایرج برجای نهاد. این شاعر بلند آوازه بهترین شاهكارهایهنری خود را در طی این چند سال خلق كرد. سالهای پایانی عمر ایرج میرزا با فقر و پریشانی گذشت و در سال 1344 ه.ش درتهران درگذشت و در گورستان ظهیر الدوله به خاك سپرده شد. زندگی ادبی این شاعر دارای دو مرحله بود. در مرحله اول كه دوران جوانی ایرج بود وی در قالب قصیده به ستایش رجال و خوشامد و تهنیت پرداخت ولی در مرحله دوم كه مصادف با دوران پختگی شاعر بود از شاعر درباری بودن كناره گرفت و با پشت سرگذاشتن تجربیات ارزنده و جهان بینی تازهای كه در اثر سفر اروپا و كسب معرفت و كمالات بدست آورده بود مسائل و مضامین تازهای در دنیای شعرش پدیدار شد و سبك جدیدی به وجود آورد. بیشتر اشعار موجود در دیوان او نیز كه دارای اعتبار ادبی والاییاند در این دوه سروده شدهاند; مضامین و اندیشه های شعر ایرج در انتقاد از وضع سیاسی واجتماعی كشور، وطن دوستی، تشویق جوانان به دانش آموزی و فراگیری علوم و فنونجدید و بخصوص علاقه به مادر و تجلیل سپاس از مقام مادر بود ایرج میرزا در این ارتباط یكی از زیباترین اشعار خود را به نام قلب مادر سرود كه در زمره زیباترین اشعار بازمانده از ادبیات مشروطیت است و سبب شهرت فراوان او شد.
آثار :
دیوان شعر؛ مثنویهاى «زهره و منوچهر»؛ « مثنوی عارفنامه»؛ «ادبیات ایرج».
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 11:59 - جمعه 24 شهريور 1391
ابوالفتوح رازی
وی مشهور به "ابوالفتوح رازی"، عالم و مفسر مشهور امامی بود و در حدود (480 هجری) در "ری" متولد شد. این تاریخ تقریبی را از آن رو برای وی فرض كرده اند كه منابع در ردیف استادان او از "حسن بن محمّد طوسی" ( متوفّی 500 هجری ) نام برده اند. نسبت ابوالفتوح، به گفته ی خود او به "نافل بن بُدَیل بن وَرقاء خزاعی" می رسد. بنابراین، اصل او عرب و از طایفه ی "بنی خُزاعه" بوده است. بُدَیل از صحابه بزرگ پیامبر بوده...........
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 11:57 - جمعه 24 شهريور 1391
خسرو احتشامی
زندگي نامه :
خسرو احتشامی در 15 اسفند 1325 در هوندگان سمیرم سفلی (هونجان) ولادت یافت. خانوادهای از خوانین طایفه كشكولی كوچك از ایل قشقایی بودند كه در حدود پانصد سال پیش در آن منطقه اسكان یافتند. وی در دبستان احتشام هوندگان و سپس در دبیرستان ادب اصفهان به تحصیل پرداخت و در سال 1347 دیپلم گرفت پس از گذراندن دوره ی خدمت سربازی در سال 1350 به قصد تحصیل عازم هندوستان شد و در پوناكالج واقع در شهر پونا به تحصیل مشغول شد. در سال 1353 به ایران بازگشت و همان سال ازدواج كرد. سپس تحصیلات خود را در دانشگاه اصفهان ادامه داد و در شهریور 1356 در رشته تاریخ فارغ التحصیل شد احتشامی از هفده سالگی با شعر انس گرفت و از 1345 برای خواندن اشعار خود در انجمن های ادبی اصفهان شركت میجست. در سال 1346 نخستین سروده ی وی در مجله روشنفكر تهران به چاپ رسید. او از همان ایام با برخی از نشریات تهران مانند سپید و سیاه، همكاری خود را آغاز كرد. در سال 1378 یكی از آثار منظوم او به نام افسانه ی اصفهان آبی در اصفهان از سوی اداره كل ارشاد اسلامی بهترین اثر معرفی شد و جایزه ای به آن تعلق گرفت. این كتاب مثنوی بلندی درباره ی 120 تن از معاریف اصفهان است. برخی از نوشتههای او در زمینه ی نقد و بررسی اشعار صائب نظامی و خواجوی كرمانی و همچنین شناخت و بررسی هنرهای اسلامی ـ ایرانی است. احتشامی مقالات فراوانی نیز در زمینههای مختلف ادبی، در نشریات بنیاد، آینده، هستی، كلك، بخارا، گلچرخ و فصلنامه ی اصفهان به چاپ رسانده است.
آثار :
١- از مضراب تا محراب / انتشارات بهینه 1370 2ـ افسانه اصفهان آبی / شركت آتروپات 1377 3ـ امشب صدای تیشه / انتشارات پرستش 1373 4ـ باغ های چوبی / سازمان رفاهی تفریحی شهرداری اصفهان 1377 5 ـ در كوچه باغ زلف / كتابسرا 1368.
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 21:48 - پنج شنبه 23 شهريور 1391
ابو طاهر
زندگي نامه :
ابو طاهر خاتونى بجلى, حسین بن حیدر بن حسین. (وف بعد از 532ق), شاعر, كاتب, ملقب به موفقالدین, موفقالدوله , معینلملك, و معینالدین. وى از بزرگان دولت سلجوقى بود. سبب شهرت او به خاتونى , ظاهراً از آن رو است كه چندى متصدى امور و مستوفى گوهر خاتون , همسر محمد ابن ملكشاه سلجوقى بود. از دوران كودكى و نوجوانى او اطلاعى در دست نیست. بنا بر این, مى توان گفت كه ابو طاهر از ابتداى كار خود تا پایان عمر در دربار سلجوقى خدمت كرد و به كار دبیرى و خدمت دیوانى مشغول بود. در شهر ساوه كتابخانهاى بزرگ به ابوطاهر منسوب بود , وى كتابخانه ارزشمند خودرا وقف جامع ساوه كرد. این كتابخانه معتبر احتمالاً در حمله مغول از میان رفت. ابوطاهر نزد بزرگانى چون ابو مظفر, محمد ابیوردى و ناصحالدین ابوبكر احمد ارجانى تحصیل كرد. ادیبان و شاعران آن روزگار كه او را مدح گفتهاند, از او با عنوان استادالموفق یاد كرده كه از وى «دیوانى» بر جاى نمانده است, ولى در تذكره ها و برخى از كتابهاى ادب لغت و تاریخ ابیاتى از او نقل شده و صاحب «الذریعه» به نقل از «آثارالبلاد» قزوینى «دیوانى» را به وى نسبت داده است. برخى از اشعار فارسى ابوطاهر خاتونى را عمادالدین كاتب به عربى ترجمه كرد. دولتشاه سمر قندى در «تذكرةالشعراء» از دو كتاب او نام برد یكى كتاب «مناقبالشعراء»كه در احوال شاعران پارسى گوى است, دیگرى «تاریخ آل سلجوق» كه به ذكر احوال سلاطین و امراى این سلسله اختصاص داشته و متضمن مشاهدات شخصى ابوطاهر بوده, و از آثار دیگر وى «شكارنامه ملكشاه»كه مؤلف «راحةالصدور» آن را به خط مؤلف دیده است. آنچه به نام ابوطاهر باقى است رساله كوتاهى است به زبان عربى با عنوان «تنزیرالوزیرالزیرالخنزیر» در لعن و ذكر مثالب نصیرالملك وزیر سلطان محمدبن ملكشاه. در بعضى از تذكرهها و برخى تواریخ اسم اورا اصم یا معینالدین اصم گفتهاند, و چنین بر مىآید كه شهرت او به اصم به سبب سنگینى گوشش بود, و ظاهراً در دوره سلطنت سنجر یعنى اواخر عمر به این نام معروف شد.
آثار :
مناقبالشعراء - تاریخ آل سلجوق - دیوان اشعار
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 21:29 - پنج شنبه 23 شهريور 1391
باران هنگامه كرده بود. باد چنگ میانداخت و میخواست زمین را از جا بكند. درختان كهن به جان یكدیگر افتاده بودند. از جنگل صدای شیون زنی كه زجر میكشید، میآمد. غرش باد آوازهای خاموشی را افسار گسیخته كرده بود. رشتههای باران آسمان تیره را به زمین گلآلود میدوخت. نهرها طغیان كرده و آبها از هر طرف جاری بود.
دو مامور تفنگ به دست، گیله مرد را به فومن میبردند. او پتوی خاكستری رنگی به گردنش پیچیده و بستهای كه از پشتش آویزان بود، در دست داشت. بیاعتنا به باد و بوران و مامور و جنگل و درختان تهدید كننده و تفنگ و مرگ، پاهای لختش را به آب میزد و قدمهای آهسته و كوتاه برمیداشت. بازوی چپش آویزان بود، گویی سنگینی می كرد. زیر چشمی به ماموری كه كنار او راه میرفت و سرنیزه ای كه به اندازهی یك كف دست از آرنج بازوی راست او فاصله داشت و از آن چكه چكه آب میآمد، تماشا میكرد. آستین نیم تنهاش كوتاه بود و آبی كه از پتو جاری میشد به آسانی در آن فرو میرفت. گیلهمرد هر چند وقت یكبار پتو را رها میكرد و دستمال بسته را به دست دیگرش میداد و آب آستین را خالی میكرد و دستی به صورتش میكشید، مثل اینكه وضو گرفته و آخرین قطرات آب را از صورتش جمع می كند. فقط وقتی سوی كمرنگ چراغ عابری، صورت پهن استخوانی و چشمهای سفید و درشت و بینی شكستهی او را روشن میكرد، وحشتی كه در چهرهی او نقش بسته بود نمودار میشد.
نوشته:بزرگ علوی
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 21:20 - پنج شنبه 23 شهريور 1391
گدا نوشته: غلامحسین ساعدی
یه ماه نشده سه دفعه رفتم قم و برگشتم، دفعهی آخر انگار به دلم برات شده بود كه كارها خراب میشود اما بازم نصفههای شب با یه ماشین قراضه راه افتادم و صبح آفتاب نزده، دم در خونهی سید اسدالله بودم. در كه زدم عزیز خانوم اومد، منو كه دید، جا خورد و قیافه گرفت. از جلو در كه كنار میرفت هاج و واج نگاه كرد و گفت: «خانوم بزرگ مگه نرفته بودی؟»
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 21:13 - پنج شنبه 23 شهريور 1391
كباب غاز نوشته :سید محمد على جمالزاده
شب عید نوروز بود و موقع ترفیع رتبه. در اداره با همقطارها قرار و مدار گذاشته بودیم كه هركس اول ترفیع رتبه یافت، به عنوان ولیمه یك مهمانی دستهجمعی كرده، كباب غاز صحیحی بدهد دوستان نوش جان نموده به عمر و عزتش دعا كنند.
زد و ترفیع رتبه به اسم من درآمد. فورن مسالهى مهمانی و قرار با رفقا را با عیالم كه بهتازگی با هم عروسی كرده بودیم در میان گذاشتم. گفت تو شیرینی عروسی هم به دوستانت ندادهای و باید در این موقع درست جلوشان درآیی. ولی چیزی كه هست چون ظرف و كارد و چنگال برای دوازده نفر بیشتر نداریم یا باید باز یك دست دیگر خرید و یا باید عدهى مهمان بیشتر از یازده نفر نباشد كه با خودت بشود دوازده نفر.
گفتم خودت بهتر میدانی كه در این شب عیدی مالیه از چه قرار است و بودجه ابدن اجازهی خریدن خرت و پرت تازه نمیدهد و دوستان هم از بیست و سه چهار نفر كمتر نمیشوند.
گفت یك بر نرهخر گردنكلفت را كه نمیشود وعده گرفت. تنها همان رتبههای بالا را وعده بگیر و مابقی را نقدن خط بكش و بگذار سماق بمكند.
گفتم ایبابا، خدا را خوش نمیآید. این بدبختها سال آزگار یكبار برایشان چنین پایی میافتد و شكمها را مدتی است صابون زدهاند كه كبابغاز بخورند و ساعتشماری میكنند. اگر از زیرش در بروم چشمم را در خواهند آورد و حالا كه خودمانیم، حق هم دارند. چطور است از منزل یكی از دوستان و آشنایان یكدست دیگر ظرف و لوازم عاریه بگیریم؟
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 21:7 - پنج شنبه 23 شهريور 1391
کفشهایم کو؟
چه کسی بود صدا زد سهراب؟
آشنا بود صدا؛ مثل هوا با تن برگ
.......................
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 7:58 - پنج شنبه 16 شهريور 1391
” رستم ” نام آورترین چهرهٔ ادبیات ایران زمین
رستم نام آورترین چهرهٔ اسطورهای در شاهنامه و به تبع آن برترین چهرهٔ اسطورهای ادبیات ایران است. او فرزند زال و رودابه است و تبار پدری رستم به گرشاسپ (پهلوان اسطورهای و چهرهٔ برتر اوستا) و از طریق گرشاسپ به جمشید می رسد. و تبار مادری او به مهراب کابلی و ضحاک می رسد. رستم به دست شغاد (برادرش) کشته شد.
ریشهٔ نام
به اوستایی: راُستَ تخمَ * (Raosta-takhma) به پهلوی: ردستهم (Rodastahm) * به فارسی: رستم * به معنای: پهلوان بالیده. ریشهشناسی: Raosta (= بالیده، رُسته؛ از ریشهٔ raodh- : بالیدن، رُستن) + Takhma (= دلیر، پهلوان؛ از ریشهٔ tak- : دلیر بودن، تاختن).........
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com