شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر.
شخصیت من چیزیه که من هستم،
اما برخورد من بستگی داره به اینکه ” تو ” کی باشی…
آره فقط تو.......
دسته بندی : <-CategoryName->
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 2:52 - سه شنبه 21 شهريور 1391
شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر.
شخصیت من چیزیه که من هستم،
اما برخورد من بستگی داره به اینکه ” تو ” کی باشی…
آره فقط تو.......
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 2:52 - سه شنبه 21 شهريور 1391
چشم هایم را به بیمارستان می برم.. نمی دانم چه مرگشان شده!
هر شب در خواب جایشان را خیس می کنند…!
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 21:54 - 1 فروردين 1386
در میانه ی زندگی
هرگاه که به مُردگان می اندیشم،
به آنان که بی شمارند و آنان که نام دارند،
زندگی به در می کوبد
و باغ از آن سوی حصار ندا می دهد:
گیلاس ها رسیده اند!
*تکبرگی در سربرگ خاطره ها*
www.ragbarg.loxblog.com
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 8:14 - پنج شنبه 16 شهريور 1391
دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند
یکی درمه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف
آنچه به جا می ماند
رد پائی است
و خاطره ای که هر از گاه پس میزند
مثل نسیم سحر
پرده های اتاقت را
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 8:14 - پنج شنبه 16 شهريور 1391
تنهایی تلفنیست که زنگ میزند مُدام
صدای غریبهایست که سراغِ دیگری را میگیرد از من
یکشنبهی سوتوکوریست که آسمانِ ابریاش ذرّهای آفتاب ندارد
حرفهای بیربطیست که سر میبَرَد حوصلهام را
تنهایی زلزدن از پشتِ شیشهایست که به شب میرسد
فکرکردن به خیابانیست که آدمهایش قدمزدن را دوست میدارند
آدمهایی که به خانه میروند و چشمهایشان را میبندند و میخوابند امّا خواب نمیبینند
آدمهایی که گرمای اتاق را تاب نمیآورند و نیمهشب از خانه بیرون میزنند
تنهایی اضافهبودن است در خانهای که تلفن هیچوقت با تو کار ندارد
خانهای که تو را نمیشناسد انگار
خانهای که برای تو در اتاقِ کوچکی خلاصه شده است
تنهایی خاطرهایست که عذابت میدهد هر روز
خاطرهای که هجوم میآوَرَد وقتی چشمها را میبندی
تنهایی عقربههای ساعتیست که تکان نخوردهاند وقتی چشم باز میکنی
تنهایی انتظارکشیدنِ توست وقتی تو نیستی
وقتی تو رفتهای از این خانه
وقتی تلفن زنگ میزند امّا غریبهای سراغِ دیگری را میگیرد
خسته ام
می فهمی؟
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 8:14 - پنج شنبه 16 شهريور 1391
دلم تنگ است.
دلم هر روز مي گريد.
من ودل هر دو از تقدیر نالانيم.
دلم روزي به گوش سالها خفته ام آرام و با كمي خجلت ندا سر داد....
رسانيد اينچنين معني كه تا كي چشمها را به روي ياس و نوميدي به ناحقي، بدي، بدخلقي یاران بپوشاني؟
مگر تا كي توانم من ناجوانمردي، ريا و خودنمائي هاي نامردان پذيرم من؟
دلم خستست، دلم سستست، دلم بيمار و بي تاب است، دلم بي حال و بي زار است،
دلم رنجيده از دوزخ نشين دنیائیانی كه دلشان در سينه مجهول است.
دلم يك آرزو دارد.
نشنيده به او آرام مي گويم:
دل افسرده من تحمل كن كه صبر زيباترين چاره برتحمیل اين همه اندوه من بر توست.
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 8:14 - پنج شنبه 16 شهريور 1391
زندگی یعنی چه؟
سوالی که از کودکی با من بود!!!!!
بزرگتر شدم...کودکی هایم.انهمه شور وشوق رفت.....
تازه فهمیدم زندگی یعنی گذشتن از کودکی ها
ازدواج کردن.... یعنی گذشتن از پدر و مادر.....
همانهایی که دوستشان داریم قدر تمام دنیا
و..........
مردن یعنی گذشتن از تمام زیباییها.تمام خوشیها.تمام دوست داشتنیها
حالا میفهمم زندگی فقط یک معنا دارد....
گذشتن از تمام دوست داشتنیها
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 8:14 - پنج شنبه 16 شهريور 1391
پس کوچه های بی خوابی من , انتهایی ندارد
باید همینطور قدم بزنم در تمامیشان
خو گرفته ام به با خاطرات خوش بودن
گم کرده های من , هیچ نشانه ای ندارند
من گم کرده هایم را توی همین کوچه پسکوچه های تنگ و تاریک گم کرده ام
کوچه پس کوچه هایی که همه شان به هم راه دارند و , هیچوقت , تمام نمی شوند
کوچه پس کوچه هایی که وقتی به بن بستش برسی ,
خودت هم می شوی
جزو گم شده ها ....
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 7:52 - پنج شنبه 16 شهريور 1391
پیامکهای دلتنگی و عاشقانه
نویسنده : AlI NaMaVaR | تاریخ : 7:51 - پنج شنبه 16 شهريور 1391
ای کاش می شد فهمید در دل آسمان چه می گذرد
که امشب با ناله ای بغض آلود
بر دیار این دل خسته
اشک می ریزد